سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرنده ی سه پا

Jumong.ParsiBlog.Com 

به ادامه مطلب بروید ...

در همان شروع سریال دو لشکر عظیم در مقابل هم صف آرایی می کنند و با شروع جنگ راوی داستان می گوید :

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-0100121814-59-54.jpg

« در 108 سال قبل از میلاد مسیح قوم چوسون در سراسر جزیره هان بان و دشت لیائو دونگ با سواران نیرومند قوم هان می جنگید ، بعد از یکسال جنگ قوم چوسون نابود شد. بعد از آن قوم هان کشور های ناک رانگ، جین بیون، لیم دون و هیون تو گون را در مناطق چوسون قدیم بوجود آورد. این چهار گروه ظالم و ستمگر بودند و ساکنان چوسون قدیم را از مناطقشان بیرون کردند و بنابر این بیشتر آنان آواره شدند.

با افزایش سختگیری ها ، مقاومت آوارگان چوسون قدیم آغاز شد و در راس همه آن ها هه مو سو بود. »

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-1.jpg

بعد از سخنان راوی به هیون تو گون جایی که مسابقه ای در حال برگزاریست می رویم !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-2.jpg

گوم وا ( ولیعهد بویو ) مسابقه ی خود را مقابل فردی دیگر می برد و برای گرفتن جایزه نزد حاکم می رود اما پیش از گرفتن جایزه فرد دیگری خواستار مبارزه با وی می شود.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-3.jpg

در حقیقت آن شخص هه مو سو است و با گوم وا مبارزه می کند در حین این مبارزه ی ساختگی که هدف از آن آزادی آوارگان تحت اسارت سلسله ی هان است هه مو سو موفق به کشن فرماندار هیون تو گون نمی شود و سفیر سلسله ی هان کشته می شود

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-4.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-5.jpg

اما گوم وا برای محافظت از هه مو سو زخمی می شود و همه افراد عقب نشینی می کنند !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-61.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-7.jpg

پادشاه بویو ( پدر گوم وا ) با پناه دادن آوارگان موافق است اما نخست وزیر بویو (بو دیوک بول ) با این کار موافق نیست چرا که عاقبت این کار را جنگ با هان و نابودی می داند چون مملکت هان دارای سلاح هایی فولادی است و کشوری نمی تواند با آنان بجنگد و پیروز شود.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-0102123421-31-42.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-8.jpg

( در این سریال سلاح های فولادی بسیار مهم اند، این سلاح ها عامل مهم در پیروزی ملت هان هستند و دیگر کشور ها به دلیل پیشرفته بودن صنعت سلاح سازی هان از جنگ با این کشور بیم دارند )

در این سریال نقشی جدید را می بینید و آن هم کاهنان معبد هستند که کار هایی از قبیل پیش گویی و مشورت با پادشاه را انجام می دهند.

ادامه :

کاهن اعظم بویو ( یومیول ) که در قصری به نام قصر پیشگویی زندگی می کند مطلب مهمی را به پادشاه میگوید.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-9.jpg

یومیول  در مورد پرنده ای 3 پا می گوید و از اینکه نمی داند این پرنده برای بویو خوش یمن است یا نه ! پرنده ی 2 پا به معنی پادشاه و ولیعهد است اما پرنده ی 3 پا ؟

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-10.jpg

هه مو سو در حال برنامه ریزی جهت حمله به نیرو های هان است و گوم-وا وظیفه تامین شمشیر ها را بر عهده دارد. همچنین هه مو سو به سربازانش در مورد چگونگی اجرای نقشه می گوید.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-11.jpg

هیون تو هم جلسه ای تشکیل داده و تمامی قبایل اطراف را دعوت می کند. این جلسه در مورد توقف هه مو سو و نیروهایش است !

گوم وا و نخست وزیر هم به جای پادشاه بویو به هیون تو می روند.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-121.jpg

این زنی که میبینید بانو یو-هوا است دختر رئیس قبیله ی هابیک.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-131.jpg

این جلسه شروع می شود و در واقع هدف هیون تو از این جلسه زهر چشم گرفتن از دیگر قبایل است تا به هه مو سو کمک نکنند. در این جلسه ارتش آهنین رو نمایی می شود و در جلوی نمایندگان قبایل مختلف ارتش آهنین آوارگانی که فرار کرده بودند را قتل عام می کند.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-19.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-142.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-151.jpg

از میان نمایندگان فقط بانو یو-هوا جرات می کند و به فرماندار هیون تو اعتراض می کند و به زندان می افتد اما گوم وا که عاشق وی شده است با کمک دوستش یانگ-جونگ او را از زندان آزاد می کند.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-16.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-17.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-18.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-20.jpg

خبر قتل عام و اینکه هیون تو قبایل دیگر رو تهدید کرده که به هه مو سو کمک نکنند میرسه و هه مو سو افرادی رو میفرسته تا به گوم وا بگند زودتر سلاح ها رو آماده کنه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-21.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-22.jpg

نخست وزیر بویو گوم وا را وقتی سلاح ها رو آماده می کرد میبینه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-23.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-24.jpg

نخست وزیر شبانه با پادشاه در مورد پرنده 3 پا حرف میزنه و میگه فکر میکنم که یه قهرمان جدید ظهور میکنه و اونم هه مو سو هست و هه مو سو در رویای امپراطور شدن هست و باید از شرش خلاص شد.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-25.jpg

نخست وزیر گوم وا رو که از پشت گوش وایساده بوده رو میبینه و خنجری پرتاب میکنه که گوم وا زخمی میشه اما کسی نمیفهمه که اون گوش وایساده بود جز نخست وزیر

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-26.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-27.jpg

نگهبانا هم دنبال شخص مزاحم می گردند و این باعث میشه پسر گوم وا ( دِسو ) بیدار بشه و همسرش ( بانو چویی جواهری در قصر ) بهش میگه که بچمون خیلی ترسیده و بیا بخوابونش ولی گوم وا میگه من کار مهمی دارم و میره

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-28.jpg

نخست وزیر هم که به گوم وا شک کرده دنبالش میره ، فرستاده هه مو سو به ملاقات گوم وا میاد و گوم وا میگه که به هه مو سو اطلاع بده که لشکر کشی رو عقب بندازه اما موقعبرگشت نخست وزیر با خنجرش اونو میکشه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-291.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-30.jpg

گوم وا هم که نخست وزیر رو میبینه بهش میگه که اگه لو برم تو رو میکشم و اون هم میگه من از مرگ نمیترسم ولی اگه منو بکشی پادشاه و بویو با هم میمیرند.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-31.jpg

هر دو با هم به پیش پادشاه میرن و پادشاه وقتی میفهمه پسرش با هه مو سو دوست هست عصبانی میشه و با شمشیر زخمیش میکنه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-32.jpg

گوم وا به پدرش میگه که هه مو سو میتونه قبایل رو با هم متحد کنه برای جنگ با هان و میگه که به هه مو سو اطمینان داره و بر سر جان خودش قسم میخوره

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-33.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-34.jpg

گوم وا قصر رو ترک میکنه تا هه مو سو رو ببینه اما هه مو سو رفت که به نیرو های هان حمله کنه !

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-36.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-35.jpg

هه مو سو به نیرو های هان حمله میکنه اما میفهمه که ارتش آهنی پشت این قضیه است و با پرتاب تیر به سمت زره اون ها متوجه میشه که تیر از زره عبور نمیکنه

افراد هه مو سو از ارتش آهنی شکست میخورن و یکی بعد از دیگری کشته میشن تا هه مو سو دستور عقب نشینی میده اما خودش توسط نیزه یکی از افراد ارتش آهنی (سواره نظام ) به داخل رودخانه میوفته.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-38.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-39.jpg

گوم وا هم که از موضوع با خبر میشه گروه تجسس تشکیل میده تا هه مو سو رو پیدا کنند سواره نظام هم به دنبال جنازه هه مو سو میگرده.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-40.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-41.jpg

اما یو-هوا به همراه خدمتکارش کنار رودخانه هستند که مردی رو روی آب شناور می بینند و اون رو نجات میدن و پس از سه روز هه مو سو به هوش میاد.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-42.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-43.jpg

هه مو سو و یو هوا لب رودخانه می روند و یو هوا نام هه مو سو رو میپرسه اما او نامش رو فاش نمیکنه

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-44.jpg

یو هوا از هه مو سو در خواست میکنه که نقش شوهرش رو بازی کنه تا از ازدواج اجباری با فردی که نمیشناسه خلاص بشه

یو هوا می گوید که هه مو سو را دوست دارد و حاضر است با او ازدواج کند زیرا از شجاعت هه مو سو در نجات آوارگان خوشش می آید.

سواره نظام به دهکده هابیک میرسد و مردم را تهدید میکنه اگر هه مو سو رو دیده باشن و از او مراقبت کنن همه رو میکشن و …

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-45.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-46.jpg

مشاور پدر یو هوا که هه مو سو و یو هوا را با هم دیده به پدر یو هوا قضیه را میگوید و شک می کنند که او کیست و  میگوید باید به سواره نظام اطلاع دهیم

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-47.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-48.jpg

یو-هوا هم که با هه مو سو شک کرده است از او میپرسد که نام واقعی اش چیست ولی او اسم دیگری را به زبان می آورد . یو هوا آمدن سواره نظام را به هه مو سو اطلاع میدهد و میگوید که قبیله ی آنان را تهدید به نابودی کرده اند و یو هوا از اینکه ان شخص هه مو سو نیست ناامید می شود و کلبه را ترک میکند.

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-49.jpg

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-50.jpg

هه مو-سو به بیرون از کلبه می آید و حرفهای یو-ههوا و خدمتکارش را می شنود یو هوا میگوید که امیدوار بود او هه مو سو باشد. یو هوا عاشق هه مو سو شده بود .

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-01-51.jpg

سواره نظام به همراه پدر یو-هوا به کلبه می آیند ولی هه مو سو رو پیدا نمی کنند چون اون رفته بود….




تاریخ : پنج شنبه 87/7/25 | 7:34 عصر | نویسنده : خرید و فروش سریال سرزمین بادها ، جومونگ 2 ، موهیول | نظر