از هه مو - سو میشه به عنوان الگوی حماسی داستان جومونگ نام برد . شخصیتی از دل مردم که بیشتر صفحات عمرش به خاطر هدفش خط خطی شد . اون بیشتر رنگ زندانو دید تا رنگ آسمونو . خیلی تنوع رفتاری نداشت آروم و باهوش که خیلی عجله نمی کرد و ترسی از مرگ نداشت . البته داشتن دوست خوبی مثل گوم- وا مزید بر علت بود که بتونه با فراغ بال هدفاشو دنبال کنه . شاید آشنایی با بانو یو - هووا می تونست زندگیشو متحول کنه ولی تقدیرش چیز دیگه ای بود و بر خلاف میل باطنیش هم باعث مرگ مردمی بی گناه شد هم قلب دخترکی سادرو اسیر خودش کرد و نهایت روشن دل شد ( منظورم کور شد ! ) . به غیر از کور شدن یه تجربه خیلی سختم داشت اونم وقتی بود که بوی فرزندشو حس می کرد ولی حسرت دیدنش به دلش می موند خداییش خیلی سخته . معمولن در مورد این شخصیتها غلو هم میشه چون نمیشه قبول کرد که در عین کوری بتونه اینهمه سرباز دوره دیدرو از پا در بیاره ولی انصافن با نامردی کشته شد .
در هر حال به قول مورخای تاریخ نویس ، با شرف زندگی کرد و با عزت مرد . ( خدا رحمتش کنه ! )
تاریخ : دوشنبه 87/12/5 | 11:24 عصر | نویسنده : خرید و فروش سریال سرزمین بادها ، جومونگ 2 ، موهیول | نظر
درباره وب
به وبلاگ افسانه جومونگ خوش آمدید! داستان از این قراره: جومونگ در ابتدا یک شخصیت بی خیال است. اما وقتی متوجه میشود که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات پدر و مادرش ( شاه و ملکه دوم ) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیره ولی پرنس جومانگ هنوز تشنه یادگیری هست . اما درست در این زمان پرنس متوجه رازی خانوادگی میشه که خیلی چیزهارو عوض می کنه و جومانگ رو در راهی قرار می ده که بازگشتی نداره ...
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 60
بازدید دیروز: 72
کل بازدیدها: 1117488