اوته از سایونگ می خواد که سوسانو رو از رفتن به سفر منصرف کنه.
اوته:لطفا سعی کن متقاعدش کنی
سایونگ:منم می خوام به این سفر برم.تو برای من نگران نیستی فقط برای اون نگرانی درسته؟تو دوست نداری کسی قصدت رو به راحتی متوجه بشه.
اوته:بس کن.من از زمان کودکی سوسونو ازش مراقبت کردم.تمام نگرانیم برای اینه که بزرگش کردم.
سایونگ:اما من مطمئنم شما با هم نسبت خونی ندارین
اوته:تو آدم حقه بازی هستی
جومونگ که میره دیدن مادرش می بینه موسانگ و مودوک...
مودوک با دیدن جومونگ خجالت می کشه و میره.
جومونگ به موسانگ میگه:
داری چه غلطی می کنی؟یه برادر چطور می تونه چنین کاری با خواهرش بکنه؟
موسانگ:مودوک خواهر من نیست.
جومونگ:ولی من شنیدم که اون تو رو برادر صدا می زنه.
موسانگ:خب پس باید می گفت پدر؟
جومونگ:در هر صورت شما باید مراقب باشید دیگران نبینن.
موسانگ:علاقه شما به زن ها در بویو همتا نداره.می تونید بعضی از حیله هاتون رو به منم یاد بدین؟
جومونگ:اینا مال خیلی وقت پیش بود.
وقتی جومونگ وارد اتاق مادرش میشه مودوک دوباره خجالت می کشه و جومونگ بهش می خنده.
حرف های یومیول و پادشاه که البته قسمتهایی از اون سانسور کلامی بود.
من تازگیا با پیشگویان ارتباط داشتم.کمان دامول که یه اثر قدیمی و مقدسه شکسته.شکسته شدنش باید سایه تاریکی برای آینده بویو به وجود بیاره.
پادشاه:سایه تاریک؟شما این ها رو به یوهوا هم گفتین؟به دقت گوش کنید.آینده بویو در دست پیشگو ها نیست.من تصمیم می گیرم.
جلسه ی پیشگوها و مراسم مذهبیشون
عکسای مراسم...
جومونگ و بویونگ
چند تا از خدمه قصر از کنار یونگ پو رد میشن که یونگ پو بهشون دستور میده بایستن.
یه نگاهی می کنه و به یکیشون میگه:
امشب پیش من بیا.اتفاقی نمی افته.باید بیای باشه؟
داییش می رسه:داری چه غلطی می کنی؟تمام خدمتکاران قصر از اموال پادشاه هستن.تو اینارو میدونی نه؟
یونگ پو:عالیجناب هیچ وقت بهشون نزدیک نشدن.من می خوام از اونا مراقبت کنم..
شب که سوسونو خوابش نمی بره و با جومونگ صحبت می کنه رئیس پیل و سایونگ اونارو می بینن.
رئیس پیل:آیا اونا می تونن عاشق هم بشن؟به نظر میاد همدیگرو دوست دارن.پنج کیسه نمک شرط می بندم که بانو شاهزاده جومونگ رو دوست داره.
سایونگ:حالا که تو می خوای شرط ببندی باید مبلغ رو بالاتر ببریم.یه گاری نمک چطوره؟
شاید سوسانو دوستش داره ولی تا حالاچیزی بروز نداده.حالا بازم می خوای شرط ببندی؟
رئیس پیل:من فقط برای تفریح گفتم چرا مبلغش رو بالا می بری؟
یادتونه قسمت قبلی دیدار سایونگ و هیوب پو حذف شد؟اینم ادامه ماجرا..
سایونگ با دیدن هیوب پو لبخند می زنه.
تیتراژ پایانی