یون تابال خیلی تعجب میکنه و شما باید به فکر ولیعهدی باشید ، نه اینکه اینجا کار کنید ، جومونگ هم میگه من میخوام راه هارو یاد بگیرم و هدف مخصوص به خودم رو دارم ، خلاصه یون تا بال با مشورت دخترش و اعضاش تصمیم میگیره که اونو قبول کنه. این خبر که جومونگ به عنوان کارگر یون تا بال داره واسش کار میکنه به شاه میرسه و شاه هم میره پیش بانو یوها و موضوع رو بهش میگه . یوها هم میگه که من به جومونگ اعتماد دارم اون میدونه که چیکار داره میکنه.


همینطور که در قسمت قبل دیدید تسو و وزیر اعظم به دیدن فرمانده شهر هیون تو ( یانگ جونگ ) میرند . یانگ جونگ هم اسقبال خوبی از اونا نمیکنه و میگه که خود شاه ( گیوم وا ) باید بیاد اینجا و بعدش خواسته های امپراطور ما رو تصدیق کنه تا ما از جنگ با شما دست برداریم . تسو از این جریان و تحقیر خیلی عصبانی میشه و به فکر چاره می افته .


بر میگردیم به بویو ... توچی که همچنان از حمایت شاهزاده یونگ پو برخوردار هستش ، به یونگ پو پیشنهاد کمک میده و میگه که ما میدونیم که شما از طرف هان تحریم شدین و قحطی نمک اومده ، اما من برای شما نمک قاچاق میکنم و بهتون میدم تا شما نمک بویو رو تامین کنید و نظر شاه رو به خودتون و ولیعهدی جلب کنید . یونگ پو هم قبول میکنه . یومی یول پیش گیوم وا میاد و بهش میگه که شما برای انتخاب ولیعهدی با من مشورت نکردید و فکر نکنم که این به صلاحتون باشه ، گیوم وا هم میگه که من همیشه به تو اعتماد داشتم و باهات درد دل میکردم ، اما تو از اعتماد من سو استفاده کردی و هموسو رو بیست سال از من مخفی نگه داشتی و در نهایت باعث کشتنش شدی از این به بعد با تو در هر اموری مشورت نمیکنم. یومی یول هم عصبانی میشه و همه ی پیشگو ها رو احضار میکنه .


توچی یک نامه برای یون تابال مینویسه واز اون میخواد که نمک هایی رو که ازشون گرفته ، بهشون پس بده وگرنه با اونا وارد جنگ میشه ، بعد نامه رو به بویونگ میده و میگه اینو به خونه یون تابال ببر . یون تابال اول قبول میکنه که نمک ها رو بهشون پس بده. اما بعد از مدتی و با مشورت سایونگ کمی دچار تردید میشه و دست نگه میداره .

سوسانو به سمت جومونگ میره و بهش میگه که شاهزاده تسو در شهر هیون تو هستش و میخواد با فرماندار اونجا مشکلات بویو و هیون تو رو حل کنه ، یونگ پو هم میخواد با رفع مشکل نمک ، اعتماد شاه رو جلب کنه ، تو برای ولیعهدی نمیخوای اقدامی کنی ؟ و بعدش بهش میگه که اگه بخوای ولیعهد بشی من میتونم کمکت کنم . اما جومونگ میگه که من هیچ قابلیتی ندارم و به درد این کار نمیخورم


سوسانو به سمت جومونگ میره و بهش میگه که شاهزاده تسو در شهر هیون تو هستش و میخواد با فرماندار اونجا مشکلات بویو و هیون تو رو حل کنه ، یونگ پو هم میخواد با رفع مشکل نمک ، اعتماد شاه رو جلب کنه ، تو برای ولیعهدی نمیخوای اقدامی کنی ؟ و بعدش بهش میگه که اگه بخوای ولیعهد بشی من میتونم کمکت کنم . اما جومونگ میگه که من هیچ قابلیتی ندارم و به درد این کار نمیخورم

تسو که در هیون تو هستش ، همش سعی به حل اختلاف داره ، اما یانگ جونگ محلش نمیذاره ، تا اینکه تسو یه تصمیم تنفر انگیز میگیره و به همراه محافظش مخفیانه به بویو بر میگرده ، جومونگ هم تصمیمش رو میگیره و قصد میکنه که ولیعهد بشه.برای همین موسونگ و ماری و اویی و هیوپ رو یه جا جمع میکنه و موضوع رو بهشون میگه و ازشون میخواد که کمکش کنند و به موسونگ داخل قصر یه پست و مقام خوب میده تا براش جاسوسی کنه .


تسو و نارو ( محافظ تسو ) به بویو میرسند و میرند به سمت مامور وفادار گیوم وا و تهدید به مرگش میکنند و ازش محل دفن هموسو رو میپرسند و اونم به زور شمشیر محل دفن هموسو رو به تسو میگه. تسو ، محافظش رو به سمت معبدی که هموسو در اونجا دفن بود میفرسته و خودش به اقامتگاه یون تابال میره و مخفیانه به دیدن سوسانو میره تا دل بده و قلوه بگیره


در همین حین ، جومونگ به دیدن سوسانو میاد و میبینه که تسو داخل اتاق سوسانو هستش ، خلاصه تسو سر جومونگ داد میزنه و میگه که تو آبروی ما رو بردی و تخت سلطنتی رو به بازی گرفتی


تسو و نارو به اقامتگاه یانگ جونگ بر میگردند و با یک هدیه به سمتش میرند ، تسو سر ژنرال هموسو رو برای یانگ جونگ به هدیه میاره و بهش میگه که من هموسو رو کشتم و سر ژنرال هموسو رو به شما تقدیم میکنم تا شما اونو به پادشاه خودتون بدید تا مقامتون بالا بره ، یانگ جونگ هم میگه که من هم به تو کمک میکنم تا ولیعهد بویو بشی .


توچی هم طبق قولی که به یونگ پو داده بود ، 1000 بسته نمک رو قاچاق میکنه و به یونگ پو میده تا ببره به قصر و نظر پادشاه رو جلب کنه . شاه هم خیلی خوشحال میشه ، دقایقی بعد تسو وارد قصر میشه و به سمت شاه میاد و خبر لغو تحریم تجارت با هان رو بهش میده و با صد هزار کیسه نمک بر میگرده . شاه هم میدونست که یانگ جونگ به این راحتی ها قبول نمیکنه ، ازش در مورد این کار پرسید و تسو هم یه مشت دروغ تحویل پادشاه میده


سوسانو هم این خبر رو به جومونگ میده ، اما جومونگ بی تفاوت نشون میده و میگه خبر خیلی خوبیه که مشکل بویو حل شده ، از اون طرف هم پیشگو ها به قصر یومی یول میان و یومی یول جریان رو براشون میگه و تصمیم میگیرند که جلوی پادشاه رو بگیرند. در همین حین یکی از فالگیر ها میگه که چند وقت پیش که به دیدن کمان دامول رفته بودم ، دیدم شکسته شده و این برای ما اصلا خوب نیست .


تاریخ : سه شنبه 87/10/24 | 9:16 عصر | نویسنده : خرید و فروش سریال سرزمین بادها ، جومونگ 2 ، موهیول | نظر