سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این بچه گوگوریو رو نابود میکنه

   

با توجه به تعداد قسمتهای کم این سریال میشه فهمید که بودجه این سریال کم بوده و در راستای همین امر در این سریال از زره های رنگارنگ و گرون قیمتی که توی جومونگ استفاده میشد زیاد خبری نیست و حتی معلوم نیست زره پوشهای سواره نظام ارتش گوگوریو با اون زره هاشون چی شدن و کجا رفتن .فیلم مربوطه به چند سال بعد از مرگ جومونگ میشه که یوری پسرش بر تخت نشسته .در اینجا دیگه مثل دوران جومونگ نیست که بویو ضعیف باشه و از گوگوریو با اون عظمت که قوی بود بترسه بلکه ورق کاملاً برگشته و بویو قدرتش با عنایت دوران حکومت تسو اینقدر قوی شده که گوگوریو از اونها می ترسند .در این فیلم از بازیگرهای جومونگ و امپراطور دریا و هونگ گیل دونگ هم استفاده شده .با توجه به این پیش زمینه قسمت اول پادشاهی (که معلوم نیست چطور این حکومتها در بقیه وبها امپراطوری تعریف شده) بادها رو از نظرتون گذر میدهیم  .

 قسمت اول : این بچه گوگوریو رو نابود میکنه

چهارمین سال بعد از میلاد مسیح و بیست و سومین سال حکومت شاه یوریه . این آقا شاه یوریه (همون جانگ من در فیلم سانی ) در خط مقدم تنهایی اومده منظره نگاری و به نخست وزیرش ، وزیر گوچو میگه که در این حمله خودم ارتشو فرماندهی میکنم میخوام دیگه جنگو تمام کنم و زودتر برم این پیش زن و بچه ام که تازه میخواد به دنیا بیاد.

 

در گونگنه پایتخت گوگوریو  و در قصر ، ملکه در حال فارق شدنه و درد میکشه که سریو دختر یوری هم یواشکی اومده دید بزنه که نگران مامانش میشه همین موقعه دادش بزرگترش همیونگ ولیعهد گوگوریو که فعلاً همه کاره قصره میاد اونجا بهش مبگه نترس همه مادرها وقتی میخواند بچه بدنیا بیارن درد میکشند خودت هم مادر شدی همینطوری میشی و هر چی بیشتر درد بکشی بچه ات خوشکلتر میشه که سریو میگه پس معلوم که مامان میخواد یه ماه تابان برامون بیاره

در اون طرف یوری سربازهاشو به خط میکنه و براشون حرف میرنه که یه ساله از شهر زدیم بیرون و داریم میجنگیم و میت وار زندگی میکنیم این دیگه جنگ آخره . دیگه بسه نخواستیم کشور گشایی  باید توی این جنگ پیروز شیم بعدش همه بر میگردیم سر خونه و زندگی

 

در ادامه ارتش به دو دسته تقسیم میشه و یه لشکرو رو خود یوری میبره و یه لشکر هم وزیر گوچو میبره برای جنگ با وحشیهای کوه نشین به اسم گیسان (این کوهستان همون لوکیشن کوهستان توی امپراطور دریاست در جنگ با یی سادو) .ببیند چقدر گوگوریو بدبخت شده که برای جنگ با همچین قبیله ای خود یوری اومده جنگ

 

خلاصه جنگ شروع میشه که گیسانیها با سنگ حمله میکند و گوگوریو هم با تیر کمان کارو شروع میکند که تلافات گیسانیها بالا میره و عقب نشینی میکنند و وزیرگوچو هم یه تعداد برمیداره میره دنبالشون

وقتی افراد وزیر گوچو به کوهستان میرسند تازه میفهمند که رو دست خوردن و محاصره شدن و همین طور آدمه که از در و دیوار کوهها میریزه پایین

دور دوم شروع میشه و اینبار تلافات افراد وزیر گوچو میره بالا و عرصه برشون تنگ میشه

 

همین موقعه یوری هم میاد اونجا و به دادشون میرسه و با کشتن فرمانده گیسان نسخه شون رو میپیچه

همونطور که میدونید جومونگ برای ساختن گوگوریو هشتصد و اندی قبیله چون گیه رو ، بیریو و فلانو فلانو و .. و بمانو  بمانو رو با هم متحد کرد .در همین راستا این قبایل یه شورا به هویی دارند که هر کدوم نماینده ای توی این شورا فرستادن و در مورد اداره امور کشور حق رای دارند . پیرو این مطلب این شورا به میمنت پیروزی در جنگ یه فرستاده همراه با آذوغه و کالاهای شکیل که در تصویر مشاهده میکند برای ارتش یوری فرستادن که مثلاً نگن به مرگ یوری رازی بودن

جشنی به این مناسبت به پا میشه و یوری به وزیر گوچو میگه نگاهشون کن مثلاً خواستن منو خر کنند ما یکسال رفتیم جنگ اصلاً اینها نیومدن خبری از ما بگیرند ببینند زنده ایم ، مرده ایم حالا معلوم نیست چه ریگی به کفششونه که وقتی فهمیدن داریم برمیگردیم اینطور پسر خاله شدن میدونم که دلشون میخواد سر به تنمون نباشه .من میرم بخوابم تو هم برو بخواب بهشون محل نزار

فرستاده میاد اونجا میگه ما جشنو به خاطر شما گرفتیم پس چرا رفتین یوری میگه اینها رو ول کن برو سر اصل مطلب جریان این خوش برخوردی شماها با من چیه که طرف میگه رییس شورا و بقیه نگران شما بودن و میخواند بدون که کی بر میگردین یوری میگه پس شنیدن که من میخوام برگردم این کارو کردن ما نبودیم بهتون خوش میگذره خاطرتون جمع دارم برمیگردم پایتخت . ما رو فرستادن جنگ دنبال نخود سیاه که سود نداشته برامون همین روزهاست که بیام پایتخت و تکلیف این شورا رو مشخص کنم  که همین شماها باعث شدین ما ضعیف شیم و بویو قوی شه فرستاده هم تهدید میکنه که زن و بچه تو میکشیم و از این حرفها که یوری هم با طرف دست به یغه میشه و طرف هم یه چاقو  رو در دو مراحله میکنه توی شکم یوری

 

میرم به گونگنه پایتخت گوگوریو

سانگا ریییس قبیله بیریو که پیرترین عضو شوراست (همون یون تابال ) اومده به گونگنه میره پیش یکی از بازرگانان اونجا به نام ماهوانگ ( که برای پول بیشتر کار میکنه و توی کار برده است ) که تازه از بویو و چانگ ان (همون پایتخت چین در امپراطور دریا) اومده و اونهم حسابی تحویلش میگیره و مراتب احترام و از این حرفها

سانگا میگه خوب رفتی بویو بگو ببینم چه خبر بود ماهوانگ هم میگه نمیدونی چه خبره اونجا اینقدر قوی شدن ما که هیچی یقیه کشو ها هم ازشون می ترسن .این تسو که زمان جومونگ عددی نبود ببین حالا چه برو بیایی برای خودش داره .همه اش تقصیر حکومت که این طور بدبخت شدیم

در ادامه وسایل پذیرایی فراهم میشه که سانگا از اونها خوشش نمیاد و اون دختره که خدمتکار ماهوانگ رو که قراره به یکی دیگه فروخته شه رو انتخاب میکنه و میگه نترس پولشو بهت میدم همین موقعه زیر دست سانگا خبر میاره که شورا یا همون رییس قبایل جلسه دارن و باید بره اونجا

اون هم بلند میکنه میره توی جلسه که نقل جلسه هم که از قبل معلومه و صحبت در مورد کودتاست . یکی از رییسها که همون رییس جانگ در امپراطور دریا و تاجر پوسانه میگه که یوری قبیله گیسان رو شکسته داده قدرتش زیادتر شده باید سرشو زیر آب کنیم و مسند قدرتو توی دست بگیریم که سانگا میگه نکنید این کارو الان یوری نیست برگرده بابامون رو در میاره که طرف میگه فکر همه جاشو کردیم یوری بیشتر سربازها رو با خودش برده جنگ ما هم یکیو فرستادیم تا شرشو کم کنه و توی قصر هم هئ میونگ زیاد سرباز نداره باید تا تنور داغه نون رو بچسبونیم یه حمله ضربتی بزنیم اونجا کار تمامه بقیه رییسها هم باهاموند فکرهاتو بکن

 




تاریخ : شنبه 87/12/17 | 8:51 عصر | نویسنده : خرید و فروش سریال سرزمین بادها ، جومونگ 2 ، موهیول | نظر